۱۳۹۲ دی ۱۴, شنبه

كتاب بهاگوادگيتا (سرود خدايان)


نام کتاب: بهاگوادگيتا (سرود خدايان)
ترجمه: محمدعلی موحد

بهَگَوَد گیتا یا بهاگاواد گیتا (سنسکریت: भगवद्गीता، سایر نام‌های فارسی: بگودگیتا، باگاوادگیتا) مهمترین و اسرارآمیزترین بخش حماسه هندی موسوم به ماهابهاراتا است که از دو کلمهٔ بهَگَوان به معنی خداوند و گیتا به معنی سرود و نغمه تشکیل شده و شامل ۱۸ فصل و دربرگیرنده حدود ۷۰۰ بیت می‌باشد.

این کتاب گفتگوی کریشنا (یکی از خدایان هند) و سربازی به نام آرجونا را لحظاتی پیش از نبرد تاریخی و عظیم کوروشـِترا بر سر حکومت بر هند نقل می‌کند. آرجونا به عنوان بزرگترین کمانگیر زمان خود هنگامی که خویشاوندان خود را در ردیف سربازان ارتش مقابل نظاره می‌کند، از تصور کشتن آنها دچار انزجار و تردید شده، در حالت غم و افسردگی فرو می‌رود. در این هنگام کریشنا همدم وی می‌شود و پس از نفی یکی یکی دلایل غصه آرجونا، وی را در باب مسائلی بنیادی همچون آفرینش جهان، سرنوشت انسان، سرشت ایزدی، راه‌های رسیدن به آسمان، گونه‌های مختلف یوگا، آرامش ذهن وعدم تعلق به اشیاء دنیوی آموزش می‌دهد.سرانجام با آشکار کردن شکل ایزدی خود به آرجونا نشان می‌دهد که چطور تمام سربازان ارتش مقابل حتی پیش از آغاز جنگ توسط خود کریشنای سرور کشته شده‌اند و آرجونا و دیگران فقط ابزار هستند.هنگامی که توهم آرجونا با این آموزه‌ها زدوده می‌شود، لرد کریشنا به وی دستور کشتن تمام ارتشیان مقابل از جمله پدر جد عزیزش بیشما و معلم محبوبش دوروناچاریا را می‌دهد.

این کتاب شامل فصول بیست و پنجم تا چهل و دوم بخش ششم حماسه مَهاباراتا (موسوم به کتاب بیشما) به طور جداگانه یکی ازکتب مقدس آیین هندو ومهمترین متن تاریخی ادبی و فلسفی دنیا شمرده می‌شود.

باگاوادگیتا که در اصل به زبان سانسکریت بوده بارها به زبان‌های گوناگون ترجمه شده‌است. ترجمه‌های مختلفی نیز به فارسی از این کتاب وجود دارد که نخستین آنها توسط «داراشکوه» در سده ۱۳، به عنوان فصلی از مهابهاراتا، انجام شده‌است.

براساس متن مَهاباراتا دو برادر، دیریتاراشترا و پندو پادشاهی سرزمین هستیناپورا را به ارث می‌برند. مادر دیریتاراشترا به هنگام نکاح با حکیم خدازاد، ویاسا، از ترس چهره وی چشمانش را بسته بود و در نتیجه فرزند آنان (دیریتاراشترا) نابینا زاده می‌شود. از این رو برادرش پندو وارث پادشاهی می‌گردد و پسران وی، یودیشتیرا، بیما، آرجونا، ناکولا و سَهدِوا سران خاندان پندواس را تشکیل می‌دهند که به راستی و درستکاری مشهور می‌شود. از آن سو پسران دیریتاراشترا، که افزون بر صد تن بودند، خاندان کارواس را تشکیل می‌دهند که عموماً به بی‌رحمی و هوس‌رانی گرایش داشتند. هنگامی که پندو در جوانی درمی‌گذرد، پندواس‌های یتیم تحت قیومت عموی خود دیریتاراشترا، با کارواس‌ها در یک خانه و تحت آموزش أموزگاران یکسان بزرگ می‌شوند.در این بین بیشما، پدرجد خاندان مسئولیت مراقبت از آنها و پاکمرد خدازاد، دوروناچاریا، وظیفه آموزش شگردهای جنگاوری به بچه‌ها را عهده دار شدند.هر پنج پندواس به جنگجوهای بی بدیل و جوانمردی تبدیل شدند که آرجونا سرآمد آنان بود. کارواس‌ها و بخصوص سردسته مکارشان، دوریودانا، از فرط بخل و حسد به پندواس‌ها مدام اسباب آزار و نابودی ایشان را فراهم می‌کردند.در هنگام تاج گذاری ارشد پندواس ها(یودیشتیرا) به عنوان وارث شاهنشاهی، دوریودانا با مکر و حیله‌ای دور و دراز مانع شد و خود و برادرانش قدرت را قبضه کردند. این رویداد سبب آشوب بین دو خاندان گردید و تلاش بزرگان و خردمندان، به‌ویژه کریشنای سرور، برای برقراری آشتی بی ثمر ماند.در حالیکه امید به صلح کمرنگ می‌شد، شبح جنگی عظیم از دور نمایان می‌شد. سران نظامی دو خاندان، آرجونا و دوریودانا، هر دو سعی در جلب پشتیبانی کریشنا نمودند که صاحب نیرومندترین ارتش بود. کریشنا تجسم انسانی خداوند و بزرگترین آموزگار یوگاست.سرانجام هنگامی که ماموریت وی برای صلح شکست می‌خورد آغاز جنگ را فرمان می‌دهد و در پاسخ درخواست آرجونا و دوریودانا اعلام می‌کند که ارتشش را به یکی از آنها می‌دهد و دیگری را در جنگ، به عنوان مشاور و همدم همراهی خواهد کرد بی آنکه خود هیچ دخالتی در جنگ کند. دوریودانا ارتش را انتخاب کرد و آرجونا همدمی را. در پاسخ به دعوی دو خاندان، از تمام تبارها و سرزمین‌های سرتاسر شاهنشاهی، جنگجوها، شهسواران، شاهزادگان و پادشاهان، همه و همه به ارتش‌های دو طرف پیوستند و در دشت مقدسی به نام کوروشترا، در برابر هم صف‌آرایی کردند دشت کوروشترا محل پیشکش نذورات و قربانی‌ها برای خدایان بود و گفته می‌شد همه رازهای آفرینش در آن مدفون است.

آرجونا ارتش را انتخاب می‌کند، نقاشی قرن هیجدهمدیریتاراشتترا، قیم نابینای شاهنشاهی، که به علت وابستگی بیش از اندازه به فرزندانش چشم بصیرت خود را نیز از دست داده بود، هنگامی که مطلع می‌شود لرد کریشنا به عنوان همدم و مشاور، ارابه آرجونا را در جنگ هدایت خواهد نمود، فوراً از بابت پیروزی پسرش دوریودانا دچار تردید می‌شود و از بیم آنکه مبادا دوریودانا، تحت تاثیرات معنوی دشت کوروشترا، حاضر به تسلیم نیمی از شاهنشاهی به پندواس‌ها شود، طالب نظارت بر جنگ می‌شود.ویاسا، حکیم خدازاد دربار، پیشنهاد بخشیدن چشمی خارق‌العاده را به وی می‌کند که با آن تمام رویدادهای گذشته، حال و آینده رویت می‌شد. اما دیریتاراشترا که تاب دیدن صحنه‌های کشته شدن فرزندانش در جنگ را ندارد پیشنهاد را رد می‌کند و به جای وی، منشی‌اش، سَنجایا مشمول این لطف ویاسا می‌شود. به واسطه این قدرت خدائی، حوادث جنگ در قلب سنجایا آشکار می‌شود. داستان بهگود گیتا از سئوال دیریتاراشترا از سنجایا، در باب رویدادهای جنگ آغاز می‌شود.


دوستان سعی کنند ابتدا این کتاب را حتما از طریق انتشارات مذکور و کتابفروشی های معتبر تهیه بکنند. هر چند بخاطر محدودیت در تجدید چاپ شاید یافتن این کتاب کمی دشوار باشد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

*** بخش نظرات ***

- لطفا از ارسال نظر به عنوان «ناشناس» خود داری کنید.

- برای ارسال پیام، از قسمت «نظر به عنوان»، گزینه ی «نام/آدرس اینترتی» را انتخاب کنید. و چناچه فاقد آدرس وب هستید، آدرس اینترنی را خالی بگذارید. و تنها نامتان را درج کنید.

با سپاس